با کنار رفتن نامزدهای پوششی و رفتن قالیباف و پورمحمدی، مه فرو نشست و توانستیم در افق دید گستردهتری به ارزیابی دو نامزد بپردازیم.
من و همسرم سالهاست بر اساس یک تصمیم خوب، در خانه تلویزیون نداریم و در ایام اخیر، مناظرات را از رادیو پیگیری کردیم. شاید عدم امکان مشاهدهی زبان بدن و حالات چهره و حرکات دست و نظایر اینها، تا حدودی امکان ارزیابی را دشوار کند. اما در عین حال، باعث میشود تمرکز ذهن، فقط و فقط بر روی واژگان و لحن و صوت باشد و در نتیجه ترکیز و دقت بیشتری به وجود آید. سالها در رادیو کار کردهام و صدای آدمها را بهتر از سیمای آنها به خاطر میسپارم. اگر مهمان، معرفی نشده بود و صدای مسعودخان پزشکیان را نمیشناختم، بر اساس نمونهها و مصادیقی که برمی شمرد، حدس میزدم که یک آخوند نازنین را به تلویزیون آوردهاند و او در گفتار خود، به طور مداوم قرآن و حدیث و نهج البلاغه به کار میگیرد تا نشان دهد که این کاره است و در برابر حریف امام صادقی، حقانیت خود را اثبات کند! خیلی شفاف و بیتعارف بگویم؛ تلاش و جهد اغراقآمیز آقای پزشکیان برای استفاده گسترده از این همه آیات و احادیث را نمیفهمم. خیلی خوب آقاجان! مدتهاست که فهمیدهایم جنابعالی از کودکی تاکنون، با متون مقدس دین اسلام در ارتباط بودهای، حافظهات نیکوست و زبان عربیات هم از بسیاری آخوندها ما بهتر نباشد، بدتر نیست! این که دیگر این همه تکرار ندارد. مگر شما در جلسات طولانی اتاق فکر با رفقا و همراهان، نکات مطالب دیگری یادداشت نکردهای که با خودت به مناظره بیاوری؟
فاما سعید خان جلیلی. به جِدّ معتقدم که مناظرات دوره اول، به نفع جلیلی بود و در آن هیاهوی شش نفره، بخشی از کوه یخ عجز او نهان میماند. اما حالا و در مناظرات دو نفره، به راحتی میتوانیم ببینیم که او در برابر پرسشهای سنگین و دفعتی، پاسخ روشن و معنی داری نمیتواند بدهد، حاضرجوابی مشهود و نمایانی ندارد، پردازش ذهنی او طول میکشد و از همهی اینها بدتر، وقتی که دربارهی برنامه، نقشهی راه و استراتژی از او سوال میشود، به راحتی دست خالیاش را رو میکند و به وضوح میتوانیم بفهمیم؛ او آمده تا قدرت را تحویل بگیرد و کشور را به شکل روزمره اداره کند. چرا؟ واضح است. به این دلیل که جلیلی از دل یک جنبش سیاسی تخصصی و حرفهای سر بر نیاورده است. او رهبر و کادر برتر و متفکر پیشرو یک حزب حرفهای و ریشهدار نیست تا به اتفاق همکاران و همفکرانش، نقشه راه کشیده باشد و برای هر مورد و موضوعی، پاسخی از آستین درآرد. به وضوح میتوان دید، او حتی چهار مناظرهی رزمایشی و آزمایشی در ستاد خود برگزار نکرده تا دوستانش در یک بازی تمرینی به او حمله کنند و او راههای واکنش صحیح را آزمون کند.
جلیلی، از مدرسه آمده نه از میدان. جلیلی، یک محصول باغی – جالیزی نیست که آفت و طوفان و آفتاب سوزان را تجربه کرده باشد. او از یک گلخانه آمده. از گلخانهای که در آنجا، همه چیز در حد اعلا، کنترل شده و خاص بوده است. او به شدت مورد تفقد بوده و انتقادی نشنیده و در برابر چالشی بزرگ قرار نگرفته است. به عنوان یک شهروند ایرانی، قدردان تمام سالیانی هستم که جلیلی و رفقای او در میدان جنگ، برای وطن، تن دادند و جان دادند و پارهای از پیکرش را هم برای دفاع از خاک بر جای نهاد. اما سیاستمداران، قطعا و یقینا، نمیتوانند تنها در میدان جنگ کارآزموده شوند. کسی که کار اجرایی و مسئولیت اجرایی نداشته و صرفا به عنوان فرزند برومند و صالح یک جریان ایدئولوژیک، قدر دیده و بر صدر نشسته است، به نسیمِ گرد و سرد تهویههای پیشرفتهی گلخانه آشناست اما نازک آرای تنش، در برابر بادهای خزان روزگاران تاب نمیآرد و نمیتواند در یک محیط بینالمللی پرتنش، یک محیط منطقهای پرچالش و یک فضای پر از درد و نارسایی داخل، برای گذار از بحرانها، قوت و آمادگی داشته باشد.
جلیلی نه در مورد اقتصاد و حکمرانی، نه در مورد چالش حقوقی گره اقدام مالی، نه درباره دانشگاه و حجاب و مطالبات زنان؛، نه در خصوص جوانان، نه در حیطه ی آموزش و اشتغال و نه درباره ی تصورات و رویاهایش از ایرانِ فردا و پس فردا، چیز واضحی نگفت و علاوه بر این، در برابر سیاستمداری که اتفاقا او نیز چندان کارکشته و هجومی نیست، به وضوح در گوشه ی رینگ افتاد. باید بسیار متاثر باشیم که در این دیار، رخصت داده نشده که حزب و دانشگاه برای تولید سیاستمداران توانمند و کارآمد، به کارخانه های کادرسازی و لیدرسازی تبدیل شوند. حال و روز ما این است: میوه های طبیعی و دارای رنگ و مزه بر پیشخوان نیستند و ناچار می شویم در تاریکی بازار، دوان دوان از گلخانه خرید کنیم.
311311