تقریباً هیچ آدم دلسوزی نیست که با شدت مصرف انرژی در ایران موافقت داشته باشد آن هم اگر بداند که میزان برخورداری طبقه ثروتمند جامعه از این خوان یغما 17 برابر طبقات فقیر و کم درآمد جامعه است. اما چرا جرأت انجام هیچ جراحی در این باره وجود ندارد؟ و همه به سکوت و تماشا میگذرانند؟
بخش دیگر ماجرا پیوند وثیقی است که بهای بنزین با بخش قابل توجهی از اشتغال پیر و جوان و دیپلمه و تحصیلکرده ما یافته است؛ اینکه هرکس در شرایط امروز اقتصادی به در بسته اشتغال میخورد در اسنپ و تپسی بخشی از چاله چولههای زندگی سختش را پر میکند. از طرف دیگر بیدلیل و بدون پیوست عقلی و علمی در افواه، رابطه مستقیمی بین بنزین و تورم ایجاد و در باور مردم هم جا انداختهاند یا جا انداخته شده در حالی که مصادیق فراوانی در نقض این مطلب وجود دارد. اما آیا مردم نادرست میفهمند که میگویند دولت هر چه را گران میکند، چیزی برای ما که کنار نمیگذارد؟ قدر مسلم چنین نیست. فهم و درک جامعه از بسیاری تصمیم سازان و تصمیمگیرندگان بالاتر است. در طول زمان و به تجربه دریافتهاند که تصمیمات نظام تصمیمگیری کمتر در مسیر منافع و رفاه آنان بوده است.
پس راهکار چیست؟ چه باید کرد که بیآسیب به جامعه کمبرخوردار و فقیر جامعه نظام حکمرانی بتواند بدون ایجاد دغدغه و نگرانی یا مقاومت اجتماعی گامهایی در مسیر اصلاحات ساختاری بردارد و به دولت و برنامههایش اعتماد کند؟
در این مورد خاص هم آقایان لازم است عافیتطلبی و تأخیر و به عقب انداختن بحرانهای بزرگ و وانهادن آنها به آینده را به کناری نهاده و درباره راهکارهای غیرقیمتی که سالهاست درباره آن صحبت میکنند روشنگری کنند و به نحوی جلوی این اسراف بزرگ در هزینه کرد سرمایههای ملی عظیمی که میتواند به کار توسعه ملک و ملت بیاید را بگیرند که به قول معروف نه سیخ بسوزد نه کباب ـ که البته در مثل مناقشه نیست ـ یعنی بدون آنکه به مردم به ویژه طبقات آسیبپذیر جامعه فشار دیگری بیاید و بیآنکه آنان را دچار نگرانی و تشویش کند، بیتفاوتی نسبت به مساله را کنار گذاشته و به این بیعدالتی آشکار در توزیع یارانه انرژی پایان دهند که یکی از این راهکارها تخصیص یارانه و بنزین به هر فرد به جای هر خودروست تا لااقل عدالت را رعایت کرده باشند.